اول ماه مه و ضرورت رهبری پرولتاریا بر خیزش های توده ای

اول ماه مه، روزجهانی کارگر را در شرایطی برگزار می کنیم که توده های زحمتکش و ستمدیده ما دو سال پر تلاطم مبارزاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی را پشت سر نهاده است. در این دو سال زنان  مبارزات پیشرو و الهام بخشی را علیه یکی از زن ستیزترین رژیم های تاریخ به پیش بردند و حمایت زنان ستمدیده و مردمان زحمتکش در عرصه جهانی را با خود همراه کردند. علیرغم نقاط قوت و مبارزات الهام بخشی که ضربه های مهمی را بر پیکر جمهوری اسلامی وارد کرد، جای بسیاری دارد در اول ماه مه  به جای خالی رهبری پرولتری بر چنین خیزش انقلابی و مردمی اشاره کنیم. رهبری ای که می توانست جهت و سرنوشت این خیزش انقلابی را  به گونه ای دیگررقم زند  و در نتیجه جهش مهمی در راه رهایی جامعه و موقعیت طبقه کارگر و سایر زحمتکشان، زنان، اقلیت های ملی و اقلیت های جنسی/جنسیتی  تحت ستم  را در بر داشته باشد. در شرایط کنونی اکثریت وسیعی از جامعه  را بی چیزان جامعه  تشکیل می دهند که لزوما بخشی از کارگران مزدبگیر نیستند اما چیزی برای از دست دادن ندارند و از همه چیز محرومند.  نه تنها درآمدی  در حد بقاء برای خود و خانواده ندارند حتی امکان بازتولید نیروی کار نیز برایشان مقدور نیست. از آن جمله می توان به کولبران، سوختبران، بیکاران، کارگران فصلی و بخش های وسیعی از نیمه پرولترها نام برد.اما واقعیت آن است که این بی چیزان و ستمدیدگان در مبارزات و اعتراضات خود از یک رهبری انقلابی خود محروم بوده اند. چرا چنین بوده است؟ به عبارت دیگر  چرا پرولتاریای انقلابی برای رهبری مبارزات توده های ستمدیده آمادگی نداشته و ندارد. تنها با بررسی ضعف ها و تلاش برای تصحیح اشتباهات و رفع کمبودها ست که می توان  گام های بلندی برای جبران عقب ماندگی ها و جهش به پیش برداشت.

روز اول ماه مه فرصت دیگری است برای همه نیروهای انقلابی و کمونیست که به این امر مهم و حیاتی برای سرنوشت مبارزات مردم بیاندیشند و تلاش و مبارزه را برای پیمودن مسیری که رهبری انقلابی پرولتری را بر مبارزات انقلابی کشور تضمین کند، آغاز نمایند.  شکی نیست که با وجود دشمنان غداری که در عرصه جهانی و ملی وجود دارند، موانع و مشکلات بر سر راه بسیار است؛ اما روشن است که بدون سازماندهی طبقه کارگر و زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه بر حول یک خط انقلابی پرولتری که مسلح به تجارب و آخرین دستاوردهای مبارزاتی پرولتری در عرصه ملی و جهانی باشد، مبارزات بزرگ جامعه مورد سرقت و دستبرد لاشخوران سیاسی و مرتجعین قرار خواهد گرفت و این قدرت های امپریالیستی و مرتجعین و وابستگان داخلی آنها خواهند بود که مبارزات و قهرمانی توده های مردم را در خدمت منافع خود قرار دهند و یا به یاری مرتجعین حاکم به آن ضربه زنند. این تجربه ای است که در مبارزات مردم بخصوص در بیش از یک دهه اخیر شاهد بوده ایم.

ایجاد سازمان های توده ای کارگری، مستقل از نیروهای دولتی ، به عنوان یک ضرورت و گامی نخستین برای سازماندهی طبقه کارگر و هم چنین ایجاد دیگر سازمان های توده ای برای سازماندهی دیگر اقشار ستمدیده و مردمی از جانب بسیاری نیروهای مبارز و انقلابی به درستی به رسمیت شناخته شده است. اما در بسیاری موارد در مورد جهت گیری چنین سازمان های توده ای، دید روشنی به میان گذارده نمی شود.

برای این که سازمان توده ای کارگری و دیگر سازمان های توده ای  اقشار و طبقات ستمدیده  در خدمت به یک انقلاب پرولتری  برای تغییر واقعی در زندگی و مناسبات  کارگران و زحمتکشان قرار گیرد، حساسیت  نسبت به مسایل سیاسی و جهت گیری انقلابی نسبت به این مسایل لازم و یک شرط اولیه برای این سازمان ها می باشد. در غیر این صورت تنها دمیدن به مبارزات حول خواسته های صنفی، باعث تحلیل رفتن  دخالت فعالانه پایه های انقلاب در مبارزات علیه ارتجاع و امپریالیسم می شود. در رابطه با ایران بطور غالب، بسیاری نیروها و سازمان های چپ، مبارزات صنفی کارگران را معادل وظایف و رسالت پرولتاریا قرار می دهند. این در حالیست که کارگران بخوبی  قادر به سازماندهی و پیش برد مبارزات صنفی خود می باشند. 

اما، رسالت تاریخی پرولتاریا، رهبری مبارزات اقشار و طبقات ستمدیده در خدمت به سرنگونی سیستم ستمگرانه و استثمارگرانه سرمایه داری حاکم  و استقرار دولت پرولتری است، دولت پرولتری که منافع اکثریت ستمدیدگان، کارگران و زحمتکشان را در مسیر ساختن جامعه ای عاری از ستم و استثمار، رهبری کند. برای پیمودن چنین مسیری و جهت دادن سازمان های توده ای  و سازماندهی اقشار و طبقات ستمدیده است که رهبری پرولتری  طلب می شود. تیزبینی پرولتری به معنی شناخت و مشخص کردن  تضادهای حاد جامعه و جهان و همچنین تعیین نقاط شکننده ارتجاع حاکم و برانگیختن حساسیت های جامعه و توده های مبارز نسبت به آن است. بنابراین وظیفه عمده نیروهای انقلابی و منتسب به کمونیسم نه دمیدن و یا جهت دادن به مبارزات صنفی بلکه در عین دفاع از مطالبات صنفی و به حق کارگران و دیگر اقشار زحمتکش  جهت دادن  به مبارزات  در مسیر سرنگونی سیستم استثماری و ارتجاعی حاکم است. این وظیفه،  از طریق آگاهی بخشیدن و برانگیختن حساسیت سیاسی کارگران و زحمتکشان و دیگر ستمدیدگان به سمت تضادهای حاد جامعه و جهان و پیش گذاشتن راه انقلابی و واقعی برای رهایی کل جامعه است.

در خیزش ژینا با محوریت و نقش پیشرو زنان یکی دیگر از مهم ترین ضعف های جنبش چپ نیز برجسته شد.  از جمله کم اهمیت جلوه دادن مبارزات زنان  و حتی تلاش برای به حاشیه راندن آن که به نوعی انکار نقش کلیدی مبارزات زنان علیه سیستم ستم و استثمار سرمایه داری حاکم را در خود پنهاد داشت. آنچه روشن است، زن ستیزی یکی از مهمترین رکن های حکومت جمهوری اسلامی از همان اولین روزهای به قدرت رسیدنش بوده است. اما زن ستیزی و ستم بر زنان توسط جمهوری اسلامی تنها به دلیل دین سالاری اش نبوده است، بلکه جنبه مهم دیگر آن، این است که جمهوری اسلامی نماینده طبقه استثمارگر و سرمایه داری است و ستم برزن یک رکن مهم چنین سیستمی را نیز تشکیل می دهد.  به همین مبنا مبارزات زنان یکی از عرصه های مهم مبارزاتی در چند دهه گذشته ایران بوده است. به همین دلیل است که مبارزات زنان علیه زن ستیزی های جمهوری اسلامی مبارزه ای علیه سرمایه داری و سیستم استثماری آن نیز می باشد.

رسالت تاریخی پرولتاریا حکم می کند که کلیه مبارزات سیاسی علیه سیستم سرمایه داری را نه تنها در عرصه بسیج کارگران و توده های زحمتکش جامعه بلکه در عرصه های مختلف سیاسی که بخصوص سیستم سرمایه داری و جنبه هایی از آن را هدف و آماج خود قرار می دهند، متحد و رهبری کند. مبارزات زنان علیه حجاب اجباری که از روزهای اول علیه جمهوری اسلامی آغاز شد و بخصوص در چند سال گذشته وارد کیفیت نوینی گشته و جامعه را در یک تلاطم مبارزاتی علیه زنستیزی جمهوری اسلامی قرارداده است از اهمیت ویژه ای برخوردار می کند. این مبارزات در ماهیت خود تنها برای یک حجاب نیست. بلکه این مبارزه ای علیه اسلامیت و ایدئولوژی رسمی رژیم بوده است و به همین دلیل حفظ حجاب برای جمهوری اسلامی حکم مرگ و زندگی را داشته است، که نه می خواهد و نه می تواند از آن عقب نشینی کند. بنابراین مبارزه زنان علیه حجاب اجباری ماهیتی سیاسی می یابد و نقش مهمی را در مبارزه علیه کلیت جمهوری اسلامی و کل سیستم استثماری که این رژیم نمایندگی می کند داراست و پرولتاریای انقلابی برای کسب رهبری  انقلاب و ضرورت اعمال رهبری خود بر این مبارزات از آنها دفاع و حمایت می کند. چرا که پرولتاریا برای این که خود را از قید استثمار رها کند، نه تنها در کنار ستمدیده گان و مبارزات شان قرار می گیرد ، بلکه مهم تر برای رها شدن آنان دخالت آگاهانه می کند و از این طریق رهبری خود را اعمال می نماید. بدین طریق نه تنها جنبه انقلابی مبارزاتی  زنان و دیگر اقشار را ارتقا می دهد، بلکه به درجات بالایی از سو استفاده جریانات راست و ارتجاعی و مصادره کردن مبارزات توسط آنان جلوگیری می نماید.

پرولتاریای انقلابی در مبارزات انقلابی خود در جهت جامعه کمونیستی یعنی جامعه ای بدون ستم و استثمار، بر انترناسیونالیسم پرولتری پای می فشارد. آنهم در شرایطی که جریانات بورژوا فاشیست تلاش می کنند  با توسل به شونیسم، فاشیسم و نژاد پرستی مبارزات انقلابی توده های مردم را مسموم کنند و از این طریق به ایجاد اختلاف میان کارگران و زحمتکشان ایرانی و افغانستانی  بپردازند. حملات مشترک جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان علیه مهاجرین و کارگران افغانستانی بخصوص در مقطعی که خیزش انقلابی زن زندگی آزادی  برای ادامه خود به شدت در مقابل تهاجمات سرکوبگرانه و تهاجمات روانی رژیم مقاومت می کرد، ضربه ای مهم بود.

همین طرزتفکر شونیستی و فاشیستی تلاش بی شائبه ای برای ایجاد تفرقه میان صفوف مبارزاتی مردم  وشکست جنبش به خرج دادند. به اهانت های فاشیستی علیه عرب ها، کوردها و بلوچ ها پرداختند و تلاش کردند در مبارزات متحدانه علیه جمهوری اسلامی خدشه وارد کنند و در حقیقت در این میان نا موفق هم نبودند. چرا که این خیزش انقلابی و قهرمانانه از رهبری انقلابی خود : پرولتاریای انترناسیونالیست محروم بود. اما فرا تر و نفرت انگیز تر از آن هنگامی بود که مردم قهرمان فلسطین مورد یورش وحشیانه بمب های اسرائیلی، آمریکایی ، انگلیسی  قرار گرفتند و نسل کشی جنایت کارانه مردم فلسطین در غزه را آغاز کردند، همین جماعت فاشیست به حورا کشان این جنایت تاریخی مبدل شدند و تلاش کردند که بر توده های مردم ایران و بخصوص آنانی که تلاش می کردند آخرین قطره های خیزش زن زندگی آزادی را برای ادامه حفظ کنند، تاثیر بگذارند. بازهم اتحادی دیگر میان جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان صهیونیست بسته شد، یکی با دفاع دروغین از فلسطین، و طرف دیگر با ایدئولوژی فاشیستی عرب ستیزی و صهیونیستی، تلاش کردند تا مبارزات مردم ایران را آغشته به فاشیسم و عرب ستیزی و ضدیت با مقاومت مردم فلسطین کنند. این تجربه نشان داد اگر چه فاشیست ها جایی در جنبش مبارزاتی مردم نخواهند داشت، اما بدین معنی نیست که نمی توانند ضربات مهلکی بر جنبش وارد آورند.

در انتها با توجه به شرایط و اوضاع سیاسی در جامعه ایران و اوضاع جهانی که یک نسل کشی عظیمی توسط صهیونیست ها با حمایت قدرت های امپریالیستی آمریکایی و اروپایی را به پیش برده می شود و جنگی در اوکراین میان امپریالیسم روسیه و قدرت های امپریالیستی متحد در ناتو همچنان در جریان است و در عین حال قدرت های امپریالیستی شرق و غرب  سراسیمه در حال تدارک و آمادگی برای رودررویی های احتمالی هستند، بیش از هر زمان دیگر ضرورت قدرت گیری  پرولتاریای انقلابی انترناسیونالیست و سازماندهی طبقات و اقشار مبارز و انقلابی از طریق یک حزب پیشاهنگ احساس می شود.

اول ماه مه فرصتی است تا باردیگر به همه نیروهایی که قلب شان برای رهایی توده های کارگر و  زحمتکش در ایران و جهان و برای  جهانی  بدون ستم و استثمار یعنی جامعه کمونیستی می طپد، ضرورت بررسی جدی این امر مهم را تاکید کنیم و  برای قدم در چنین مسیری بکوشیم و متعهدانه عمل کنیم.

گرامی باد اول ماه مه روز جهانی کارگران

جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

اول ماه مه ۲۰۲۴ (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳)

وبسایت: www.jaka2020.com

ای میل:jaka.ir۲۰۲۰@gmail.com