سقوط یک جلاد و تشدید بحران های رژیم اسلامی

کشته شدن ابراهیم رئیسی و امیر عبدالهیان وچند مقام دیگر منطقه ای و امنیتی در سانحه بالگرد در آذربایجان به همان اندازه که سردرگمی، بحران و هرج و مرج در درون رژیم را به همراه داشته سیلی از شادی و خوشحالی را در میان مردم ستمدیده و زخم خورده ایران برانگیخته است. این شادی ها از تضاد عمیقی بر می خیزند که میان یک حکومت جنایتکار با توده ها و بخصوص اقشار زحمتکش آن موجود است. از تضادی که باعث شده است عزای آنها رقص و شادی مردم باشد. از تضادی که باعث شده قهرمانان آنان  جلادان بهترین فرزندان مردم باشد. از تضاد عمیقی برمی خیزد که  ملت و حکومت را به مثابه دو دشمن در مقابل هم قرار داده که دره  عمیقی از خون آنها را از هم جدا می کند. 

اگر چه  اخبار و گمانه زنی ها در مورد چگونگی حادثه ای که به مرگ جلاد مردم و همراهان اش منجر شد در جریان است اما کشمکش های درونی رژیم هر چه بیشتر پرده های سانسور را خواهد درید و چگونگی واقعه روشن تر خواهد شد. در واقع ضد و نقیض بودن اطلاعات و گزارشات از جانب مقامات و ارگانهای مختلف ناشی از بحران ها و تضادهای درونی رژیم بر سر کسب جایگاه های مختلف این دستگاه سرکوب جهنمی است که از ابتدای به قدرت رسیدن اش درجریان بوده است و در حال رسیدن به یکی از نقاط اوج خود می باشد.

اما آنچه بیش از همه با زندگی سیاسی ابراهیم رئیسی مشخص می شود این است که رئیس جمهور انتصابی ولایت فقیه یک آدمکش حرفه ای بود، و در دوران زندگی سیاسی اش در هر مقامی که بود در کشتار بهترین فرزندان جامعه سهم داشت.  آنچه از قضاوت می دانست  صدور مرگ و اعدام  بود و آنچه از ریاست جمهوری در سر داشت دستور شلیک گلوله به قلب، سر و صورت جوانان و توده های عاصی  به تنگ آمده بود. او درسال ۶۷ بمثابه عضو ارشد هیئت مرگ، دستور تیر باران هزاران انقلابی، کمونیست و مخالف رژیم را صادر کرد.  در هنگام خیزش دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ رئیس قوه قضائیه بود که هزاران نفر از مبارزین کشته، اعدام و یا سربه نیست شدند و جنایت نیزارهای جنوب را آفریدند. در خیزش ژینا  او رئیس جمهور این رژیم جنایتکار بود که مسئول  کشتار و نقص عضو بیش از هزار نفری است که با شلیک گلوله های مزدوران یا چوبه های دار جانباختند و یا  بینایی خود را از دست دادند. او از آمران اصلی مسموم سازی کودکان مدارس بود. رئیسی  یکی از زنستیز ترین عناصر درون حکومت بود و از مسئولان عمده تشدید جنگی است که علیه زنان به راه انداخته شده است. بی دلیل نیست که از نام " ابراهیم رئیسی" بوی خون به مشام می رسد، بی دلیل نیست که به قاضی مرگ به جلاد اوین، جلاد زندانها و قصاب ایران معروف است.

توده های ستمدیده مردم از ایران تا فلسطین ، از سوریه تا لبنان ، از  عراق تا افغانستان و در بسیاری از نقاط جهان از کشته شدن او بوجد آمدند،  در ایران ، این خوشحالی با تضادهای معینی همراه است : مردم خواهان سرنگونی انقلابی رژیم و محاکمه آمران ۴۵ سال جنایت اند. اما مرگ، وی را از چنین محاکمه تاریخی نجات داد . اگر چه لاشه بی جان او نیز در دادگاههای انقلابی که بر گور جمهوری اسلامی برگزار خواهد شد، به محاکمه کشیده خواهد شد و نام او در کنار جنایتکاران فاشیست هیتلری و موسولینی و جنایتکاران صهیونیست چون نتانیاهو، و آریل شارون، بن گوریون و دیگر جنایتکاران تاریخ ... قرار خواهد گرفت.

جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین و پر هرج و مرج ترین دوران خود قرار دارد که با مرگ رئیسی عمیق تر خواهد شد. نه به دلیل اهمیت سیاسی ای که رئیسی برای رژیم ولایت داشت، بلکه به این دلیل که انتصاب او نتوانست رژیم را از مهلکه و بحران دائمی  نجات دهد.  کسی که قرار بود آمدنش و یک دست شدن حکومت و دولت، انحصار کل قدرت در دست یک جناح به رهبری خامنه ای قرار گیرد و  شرایط نوینی را برای مرتجعین حاکم نوید دهد. آنها به خیال خود امیدوار بودند در مواجه با طوفانها در مسیر سرکوب یکپارچه عمل کنند و به این امید بودند تا از این طریق بتوانند سیاست های اقتصادی و وابستگی به امپریالیست ها و سیاست های جهانی و منطقه ای اشان را بی دردسرتر به پیش برند، اما همه امید و آرزوهایشان به سنگ خورد و در واقع مبدل به یک فاجعه برای رژیم شد. چرا که در ابعاد مختلف، تنها  خشم  آفریدند و خیزش مردمی پایه ها و ستون های ارتجاعی رژیم را به شدت لرزاند و رهبران مرتجع را با چنان شوکی روبرو کرد که همچنان در آن باقی مانده اند. رژیم در این دوران درعرصه اقتصادی یکی از بحرانی ترین دوران های خود را داشته و دارد. تضادهای درونی را اگر چه به پشت پرده رانده اند، اما  حادتر و آنتاگونیستی تر شده به گونه ای که احتمال دست داشتن رقبا در حذف رئیسی به یکی از سناریوها در میان برخی محافل مبدل شده است.  رقابتهای بسیار حاد منطقه ای و جهانی امپریالیستهای غربی و شرقی و تأثیرات عظیم آن بر کل نظام و باندهای مختلف سیاسی امنیتی، دائماً به دسته بندیها و گرایشات مختلف پا می دهد و رقابتهای آنها را تشدید می کند. خلاء قدرت در ریاست جمهوری و مسئله جانشینی خامنه ای  که گویا رئیسی از کاندیدهای اصلی بود، صحنه رقابت، تصفیه حسابها و صف بندیهای مختلف را باز و تشدید خواهد نمود. این مسئله همزمان با تشدید تضادهای مردم با کل نظام  فرصتی دیگر برای فوران خشم مردم علیه نظام ایجاد خواهد کرد.

اگر چه نقش رئیسی از نظر آدمکشی و جنایت برای یک رژیم جنایت پیشه از اهمیت برخوردار بود اما وی دست پرورده یک حکومت ارتجاعی بود که یک طبقه استثمارگر را نمایندگی می کند و دشمنی خونی با زنان، مردم و  زحمتکشان جامعه دارد. جمهوری اسلامی پر از عناصر مافیایی است که در ۴۵ سال گذشته در دامان خود پرورده است. این حادثه برای قدرت های امپریالیستی از اهمیت برخوردار است و  تحولات درون حکومت را بدقت دنبال می کنند تا مهره ها وجناح های وابسته به خود را تقویت کنند و رقبا را تضعیف کنند. اما برای مردم ایران مسایل بیش از پیش روشن شده است. دیگر هیچ جناحی و مهره ای از رژیم از هیچ گونه اعتبار و مشروعیتی برخوردار نیست همگی کفتارهایی هستند، که با استفاده از دین و مذهب، مردم و منافعشان را  قربانی حفظ و بقاء یک حکومت ننگین و ضدمردمی کرده اند. کلیه حیله ها و نیرنگ ها را برای فریب مردم به کار گرفته اند، اما دیگر حنای شان رنگی  ندارد. بخش مهمی از مردم دیگر درک می کنند که مشکل  تنها حکومت مذهبی نیست، بلکه فراتر از آن مشکل اصلی یک حکومت استثماری و استثمارگر و طبقه وابسته به آن است که هرقدمشان به معنی حرکتی علیه منافع مردم است.

دل و قلب شاد مردم از سقوط رئیسی و همراهانشان، تنها نشانه زخم عمیقی است که پیکرشان از این حکومت جنایتکار در بیش از چهار دهه خورده است و هر لحظه در انتظار نابودی اش به کمین نشسته اند. سقوط رئیسی، و ایجاد بحران و هرج و مرج  و جنگ های احتمالی در درون رژیم فرصتی است برای  شدت بخشیدن به مبارزات ومبارزات توده ای، فرصتی است برای مبارزه علیه زنستیزی کفتارهای حاکم، فرصتی است برای مقابله با فقر عمیق روز افزون وسفره خالی کارگران و زحمتکشان ، فرصتی است برای سازماندهی انقلابی ، که حاصلش پیشرفت های انقلابی برای سرنگونی یک رژیم منفور باشد. چرا که جشن واقعی ستمدیدگان، دادخواهان و تمامی  توده هایی که در درون ایران و  فراتر از آن از جمهوری اسلامی زجر کشیده اند زمانی آغاز خواهد گشت که نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی با انقلابی مردمی و به دست توده های مردم سرنگون شود و حکومت پرولتری در خدمت به منافع توده های مردم برقرار  گردد!

جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

۲ خرداد ۱۴۰۳

وبسایت jaka2020.comn

ای میل: Jaka.ir۲۰۲۰@gmail.com